تنهایی یک تنها

محل نوشتار رویکرد های یک تنها

تنهایی یک تنها

محل نوشتار رویکرد های یک تنها

سلام دوستان

من دیروز یک عمر زندگی کردم نه حالت عادی ایندفعه گویی فرق داشت نمی دانم چه توهمی بودش ولی خیلی غیر عادی بود

چشم هایم رو بستم و اشکال هندسه جلوی شمام میومد اهرام مصر نمی دونم مثل یک پرنده به پرواز کردن آری این زندگی

بعد کشیدن ماری جوانا پدید آمد خخخ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۴۰
مرتضی عبدلی شیروانه ده
http://true-story.blogfa.com
http://s2.picofile.com/file/7117131719/arrow_left.gif نام داستان: "تنهایی"
http://s2.picofile.com/file/7117131719/arrow_left.gif نویسنده: علیرضا محمودی ایرانمهر
http://s2.picofile.com/file/7117131719/arrow_left.gif فرمت: PDF
http://s2.picofile.com/file/7117131719/arrow_left.gif حجم: 80 کیلوبایت
http://s2.picofile.com/file/7117131719/arrow_left.gif برای دانلود نسخه pdf داستان کلیک کنید.
همچنین متن این داستان را می‌‌توانید در ادامه مطلب بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۳۱
مرتضی عبدلی شیروانه ده

توی فصل بی تو بودن

فرصت یکی شدن نیست

خوش به حالت که یه لحظه م

تو سرت خیال من نیست

واسه تو فرقی نداره

زنده باشم یا نباشم

این منم بی تو انگار

باید از خودم جدا شم

توی آسمون چشمات

به سیاهی دل میبازم

میرسم به این ترانه

قصه ای تازه میسازم

توی چشمهای تو دیدم

همه بود و نبودم

تو ولی رهاترینی

بی نیازی از وجودم

منم آن غروب دلگیر

تا همیشه پر روایت

این طرف شروع عشقه

اون طرف تا بینهایت

توی این دیار غربت

عمریه من از تو دورم

مث جاده های پرتم

که همیشه بی عبورم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۲۵
مرتضی عبدلی شیروانه ده

روزی پسری ، دختری را دید که خیلی ساکت هست گفت :چراساکت

هستین باچشمانی پر از اشک دخترک  جواب داد: من عاشق پسری

هستم واون پسرنمیدونه من عاشقش هستم ،پسرک گفت :من هم

عاشق دختری هستم که خیلی همدیگر رودوست داریم و یک سالی

هست عاشق هم دیگه هستیم ،دخترک با چشمانی  پر از اشک به

پسرک گفت:خوش به حال تو.دخترک به پسرک گفت میتونیم باز

همدیگر روببینیم . پسرک جواب داد:بله با هم قرار گذاشتن

که چند روز دیگه همدیگر رو ببینن . پسرک رفت .دخترک تا

اون روز خیلی انتظارمیکشید.واون روز فرا رسیدو دخترک رفت

همون جاولی پسرک نیومد چون برای پسرک مهمون اومد نتونست

بره .دخترک ناراحت رفت خونه .و چند روز بعد پسرک و  

دخترک همدیگررو دیدن دخترک با چشمانی پر ازاشک اومد پیش

پسر و به پسر گفت چرا اون روز نیومدی، پسر جواب داد مهمون

اومد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۲۴
مرتضی عبدلی شیروانه ده

Image result for خدا

سلام ای دوست خوش اومدی به سرای من می دانم از راه دور آمدی ولی بازم خوش اومدی

گویند سلام طلائی ترین کلید برای صعود به تالار آشنایی هاست پس صمیمی ترین سلام تقدیم شما باد
عرض خیر مقدم و خوش آمد گویی داریم خدمتن هم هشما عزیزان


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۱:۱۶
مرتضی عبدلی شیروانه ده